خاطره ای از شهید امیر رفیعی

سید صالح موسوی خاطره ای از امیر رفیعی تعریف می کند:

او حاضر نشده بود شهر را ترک کند. در کنار فلکه فرمانداری با یک تیربار ایستاده و خطاب به همرزمانش گفته بود: «شما بروید. اگر شهر رفت، من هم می روم. من نمی توانم شهر را ترک کنم.»

«امیر رفیعی» حاضر به ترک خرمشهر نشد. او نخواست باورکند که بیرون از خرمشهر هم می توان زیست. سربازان دشمن از پنجره های مشرف به فرمانداری خرمشهر امیر رفیعی را همچون مظهر مقاومت همه ی شهر در برابر خود نگریستند...

 

+ نوشته شـــده در 5 / 7 / 1391برچسب:خاطره ای از شهید امیر رفیعی,سید صالح موسوی,خاطرات شهدا,شهید امیر رفیعی,ساعــت8:44 تــوسط بیسیم چی |